پيام
+
چند روزي بود هرجا مي رفتيم نفسم شروع مي کرد به سخنراني که : "من اينم ... من اونم ... من اينطوريم ... من اونطوريم"! قلبم گفت بيا ببريمش ديدار گذشتگان ... امروز دست هردوشون رو گرفتم بردم بهشت زهرا ... برگشتن نفسم ساکت شده بود و سرش رو انداخته بود پايين! ... قلبم اونجا بهش گفته بود: تو آخرش ايني ...

يک نفس عميق✿
90/1/14
ابوالفضل صياد
متاسفانه نفس بعضي تو قبرستون هم آدم نميشه و دنبال چيز ديگه ايه
کوچه بنے هاشم
:دي
کوچه بنے هاشم
البته شايد حداقل براي چند دقيقه آدم بشه
همسايه خورشيد
اعووذبالله من نفسي
ساقي رضوان
السلام علي اهل لا اله الا الله... مام انشاءالله فردا ميريم
ساقي رضوان
اعوذ بالله من شر نفسي.... الهي اعني بالبكاء علي نفسي....
کوچه بنے هاشم
ان شالله...
کوچه بنے هاشم
الهي اليک اشکو من نفسي ، امره به سو ...
*ابرار*
:(
يک نفس عميق✿
:(