شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ جوان زيبارويي هر روز به کنار درياچه مي رفت تا زيبايي خويش را در آب تماشا کند. يک روز چنان مجذوب زيبايي خويش شد که به آب افتاد و غرق شد. روزبعد فرشتگان درياچه را پر از اشکهاي شور يافتند. آنها که ساعتها کنار هم بودن اين دو را ديده بودند، باحسرت پرسيدند: "پس تو هم، عاشق جوان زيبارو بودي؟" درياچه با تعجب پرسيد : "مگر او زيبا بود؟؟ من براي او گريه مي کنم چون بازتاب زيبايي خود را در چشمانش مي ديدم..."
شايد ريشه ي عاشقي ها خود خواهي باشد ...
اين داستان 400 حرفي برگرفته از رمان نرگس اثر اسکار وايلد بود
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top