پيام
+
گفتم:" من عمري است عاشق توام!" جوابي نداد و سکوت کرد ... ندايي آمد که: "به اطرافت نگاه کن، زيبايي هاي ديگري هم هست" ... مدتي به اطراف خيره شدم، خوب که دقت کردم، هيچ چيز نبود ... سکوتش را شکست، گفت : "ديدي عاشقم نبودي! عاشق به غير نظر نميکند ..."

پابرهنه ي دانشجو...
90/1/14
کوچه بنے هاشم
اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز // کان سوخته را جان شد و آواز نيامد // اين مدعيان در طلبش بي خبرانند // کان را که خبر شد ، خبري باز نيامد
پويا پرتو
لذت عشق تو را جز عاشق محزون نداند...
کوچه بنے هاشم
البته فکر نکنم از نوع حزن هاي دنيوي باشد ... چرا که الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لا هم يحزنون