پيام
+
سيدي ... من کسي هستم که بر مولاي خودش جرات پيدا کرد ... من صاحب ماجراي هاي زيادي هستم ... من کسي هستم که به او مهلت دادي ولي به خودم نيامدم، بر من پوشاندي ولي شرم نکردم، نا فرماني ها کردم و از حد گذراندم ... پس بازهم با بردباريات مهلتم دادي و با پرده پوشيت پوشاندي ... تا جايي که گويا تو از من شرم داري!

عطر ريحان
90/3/6
کوچه بنے هاشم
سَيدي ... اَنَاالَّذي عَلي سَيدِهِ اجْتَري ... اَ نَا صاحِبُ الدَّواهِي الْعُظْمي ... انَا الَّذي اَمْهَلْتَني فَمَا ارْعَوَيتُ وَسَتَرْتَ عَلي فَمَا اسْتَحْييتُ وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصي فَتَعَدَّيتُ ...فَبِحِلْمِكَ اَمْهَلَتْني وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَني ... حَتّي كَاَنَّكَ اسْتَحْييتَني (ابوحمزه ثمالي)
کوچه بنے هاشم
مولاي من ، ... هنگام گناه كه من نافرمانيات كردم نه از باب اين بود كه پروردگاريات را منكر بودم و يا دستورت را سبك شمردم ... بلكه گناهي بود كه پيش آمد، و نفس سركش نيز آنرا آراست و هواي نفس نيز چيره شد و بدبختي هم كمك كرد ... ولي اكنون كيست كه از عذاب تو مرا نجات دهد و از دست دشمنان در فرداي قيامت چه كسي خلاصم مي كند و به ريسمان چه كسي چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع كني؟؟ (ابوحمزه ثمالي)
*هور*
ياستارالعيوب...
کوچه بنے هاشم
کلام معصوم است ديگر ... شما هم موفق باشد
عطر ريحان
:(((((((