پيام
+
بگذار براي يک بار هم که شده در بازار دنيا سودي کنم ... تو يک جرعه از محبتي که چشيدي را به من بچشان، من همه ي هستيم را در قبالش مي دهم ... قبول؟

همسايه خورشيد
90/4/30
کوچه بنے هاشم
سبکباران خراميدند و رفتند/ مرا بيچاره ناميدندو رفتند/ سواران لحظه اي تمکين نکردند/ ترحم برمن مسکين نکردند/ سواران از سر نعشم گذشتند/ فغانها کردم اما برنگشتند/ اسيرو زخمي و بي دست و پامن / رفيقان اين چه سودا بود بامن؟/ جوانمردان جوانمردي کجا رفت؟/ مرا اين پشت مگذاريد بي تاب/ گناهم چيست پايم بود درخواب؟/اگر دير آمدم مجروح بودم/ اسيرقبض و بست روح بودم/
کوچه بنے هاشم
،درباغ شهادت را نبنديد /به ما بيچارگان زان سو نخنديد/ رفيقانم دعا کردند و رفتند / مرازخمي رها کردند و رفتند/ رها کردند در زندان بمانم/ دعا کردند سرگردان بمانم/ شهادت نردبان آسمان بود/ شهادت آسمان را نردبان بود/ چرا برداشتند اين نردبان را؟ / چرا بستند راه آسمان را؟
کوچه بنے هاشم
ممنون به خاطر شعر