شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سوار تاکسي بين شهري شدم، مسير قم ـ تهران ... اصلا با راننده درباره مقدار کرايه صحبتي نکردم ... از بابت پول هم نگران نبودم ... وسط هاي راه که بيابان بود، دست کردم تو جيب راست شلوارم که کرايه راننده رو بدم...نبود... جيب چپم ... نبود... جيب پيرهنم! نبود که نبود... گفتم حتما تو کيفمه! اما خبري از پول نبود...
اين سحر آخري! گفتم خدايا ! من 30 روز اين مسير را با تو طي کردم به خيال اينکه توشه ي ام پر است! اما امشب هرچه دست کردم و نگاه کردم به جيب هايم ديدم هيچي ندارم ، خاليه خالي... فقط يک آه و افسوس که مفت مفت ماه رمضان از دستم رفت... ما را مي رساني؟ يا همين جا وسط اين بيابان سردرگمي پياده مان مي کني؟؟؟ ما هکَذا الظَنُّ بِکَ وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ يا کَرِيمُ يا رَبْ
به راننده گفتم : " اگر کسي را سوار کردي و بعد از طي يک مسيري به شما گفت که پول همراهم نيست، چه مي کنيد؟" گفت: "به قيافه اش نگاه مي کنم." گفتم :" الان فرض کن من همان کسي باشم که اين اتفاق برايش افتاده..." يکدفعه کمي از سرعتش کم کرد و نگاهي از آينه به من انداخت و گفت :" به قيافه ات نمياد که آدم بدي باشي، مي رسونمت..."
اين مطلب زيبا را يکي از دوستان مجازي فرستاده بود
خيلي جالب بود.
خيلي مطلب جالبي بود:(
مطلب جالبيه... نويسنده ش مدير وبلاگ روتين هاي يك طلبه ست به اين آدرس: http://rutin.blogsky.com/
خوشمان آمد!!!
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top