پيام
+
آخرين بار، قبل از اينکه او را تنها بگذارند، بچه هايش گفته بودند : "ـما کهـ نمي توانيمـ هــم اي شه پيشــ تو باشيمـ" او هم در جواب لبخند زده بود ... ديگر فرقي نمي ـکرد، او که نه خيلي قبل توانسته بود، از صبح تا نيمه ـهاي شب آنها را در آغوش داشته باشد.

**مامان مهربون**
91/9/15

کوچه بنے هاشم
بازي خداستــــــــــ روز اول مادر مي تواند، فرزند نمي تواند .... روز دوم مادر نمي تواند، فرزند مي تواند .... مادر ها روز اول خوب بازي مي کنند ولي روز دوم فرزندان فراموشي مي گيرند ...
خادمة الشهدا
...