بگذار حال که دلم لب به سخن گوشوده ، حرف هایش را ثبت کنم . ثبت کنم تا مدرکی ماندگار شوند . مدرکی شوند که یک شب دل مستمندم از نیاز به تو به ستوه آمد ، جان به لبم رسید و هوای تو کردم. اینجا کسی صدای فریادهای مرا نمی شنود ، التماس های عاجزانه مرا نمی بیند ، اینجا خلوتی است بین من و تو . بگذار واژه ها را از این همه تکلف ریا وار خلاص کنم و خالصانه تر با تو سخن بگویم
ای پادشه خوبان دااااااااااااااد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
وقت است که بازآیی؟ تو یا من ؟ من که نخواهم آمد تو چه؟! وسع من کجا و پرواز آسمانی سیصد عارف تو کجا؟ این روزها که بر من گذشته است ، یقین کرده ام پیاله را به اختیار خود ، نزد تو نخواهم آورد اما تو چه؟ جرعه ای خواهی ریخت؟ شاید نفس من سایه ی طلوع تو شده است؟ این کوه گناه ، آینه ی نور تو نخواهد شد منتظر چه هستی ؟ قرارمان صریح گویی بود ، شاید منتظری کنار بروم؟ بگو تا جمع کنم بساط این بی قراری را از کوچه ی ظهور ....
اما بگذار پیش از آن که بروم، بغض گلویم را رها کنم : مولای من به یاد نمی آورم که امامی پیش از این به حُرش گفته باشد : جواب گناهکار نمی دهیم ؟ مولای من، به یاد ندارم امامی ، عهد شکسته را ، دل بشکند؟ پس چه شده است این روزگار ما را که جز به خواص اذن دخول حریمت نمی دهی؟ اماما ! به توس که می روم حسرت به حال اباصلت ها می خورم که وقت سلامشان نمی گفتند :" انک حجبت عن سمعی کلامهم" چه دورانی شده است ، هزار بار به هنگام شب و روز تو ، به هنگام رکوع و سجود تو ، به هنگام نماز و قنوت تو سلام دادیم اما دریغ .... حساب اهالی کدامین کوفه را باید پس دهیم ؟ اماما ! ببین دل سنگ من هم ، در آرزوی انتقام، موم شده است . کافی نیست خواندن از دردهای گذشته و آرزوی انتقام پروراندن؟
خدااااااااا مولای من کجاست ؟ خدااااااااا امام من کجاست ؟ خدااااااااا مهدی فاطمه کجاست خدا ؟
خدایا ، این سیاست خواص کردن بهره مندی از خورشید، وجود مرا ذره ، ذره ذوب خواهد کرد . بگذار نشانت دهم که حُر این دوران هم درس عاشقی آموخته است . خدایا همه شوقم این است روزی به مهدی تو بگویم "اوفیت" آیا وفا کرده ام ؟ و او خطاب کند "انت امامی فی الجنه"! مگر نبودند سیاه و زشت و بدبو ها که "جون" شدند. این چه تقدیری است که گرفتار روزمرگی شویم و رخصت پروانگی نداشته باشیم ؟
خدایا بگذار استغفار کنم . استغفار کنم از نفس بشر که به پاکان تو چشم حسادت ورزید. بگذار توبه کنم از این کبر و غرور ، که یاس تو را بین در و دیوار گذاشت و جوان مرد را با چاه تنها ، جگرها سوزاند و کشتی نجات قطعه قطعه کرد . بگذار توبه کنم از این همه کژی های نفس که بی امامی امروز را او برایمان به میراث گذاشته است . خدایا صبر من تمام شده است ، ظرف من از ازل کوچک نقش خورده بود ، من کجا تاب این همه فراق داشتم ؟ مگر تو خود نگفته بودی " لایکلف الله نفسا الا وسعها" ؟ بیا و این بار ، که آسمان و زمین توان حمل آن نداشتن ، از دوش بدن ضعیف بردار، قبل از آنکه تمام عمرم در انتظار طی شود . خدایا به بی امامیان رحم کن خدا . خدااااااا
آه ..... شوقا الی رویته
اولین جرعه آن را که نوشیدم مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه ای دیگر کردم، اما این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی. پیاله ام را به طرفت دراز کردم و تقاضای جرعه ای دیگر کردم اما پیاله ام را شکستی. هر چه التماس کردم که جامی دیگر بده تا از حجاب جسمانی بیاسایم ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی . اکنون من خمارم و پیاله به دست هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم .
آخرین دست نوشته ی دانشجوی شهید ناصر باغانی
تفحص:
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 12
کل بازدید: 204588
رتبه سوم در پنجمین طرح ملی وبلاگ نویسی بوی سیب، رادیو معارف
ح) کلیه حقوق مطالب نزد خدا محفوظ است. بازنشر به هر نحو آزاد
کیف اشتیاقی بهم
شوقا الی رویتک
فاصله تا کربلا
داستان کربلا را بخوان
و ما ادرائک ما لیلة القدر
استقبال
مَن مِثلُک ...؟
کاش شیعه نباشی رمیله
طا را میم الف ح، فقط زود برگرد!
ریز یادواره ها
ما عند الله
ریزواره های کوچه
از دست برفت
فکر کن چه نتهاست